قلقلی... شایدم... فلفلی

و یادمان باشد که زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست... ساعت بعد حساب داریم...

قلقلی... شایدم... فلفلی

و یادمان باشد که زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست... ساعت بعد حساب داریم...

به دلم، مِهر جانِ نبی و علی

حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ و حماسه سرای ایرانی، سراینده ی شاهنامه، دلبسته به فرهنگ کهن ایران زمین، مردی شیعه مذهب و پیرو اهل بیت پاک رسول خدا بوده است.
بزرگان علم و ادب پارسی مهم ترین دلیلی را که محمود غزنوی (پادشاه زمان فردوسی) شاهنامه را تحویل نگرفت و به او هیچ صله ای (هدیه) نداد، اختلاف مذهبی بین او و فردوسی بود. چرا که محمود سنی مذهب بود و فردوسی شیعه.
این معنی از هجونامه ای که فردوسی برای محمود سروده است، به خوبی بر می آید:

 

ایا  شاه  محمود  کشور گشای                     ز من گر نترسی بترس از خدای
مرا غمزه کردند ، کین  پُر  سخن                      به مهر نبی و علی شد کهن
منم بنده ی هر دو تا  رستخیز                       اگر شه کند پیکرم ریز ریز
من از مهر این هر دو شه نگذرم                      اگر تیغ شه بگذرد بر سرم
نترسم  که  دارم  ز  روشن دلی                     به دل مِهر جانِ نبی و علی
به گفتار پیغمبرت راه جوی                             دل از تیرگیها بدین آب شوی
که من شهر علمم، عَلِیم در است                    درست این سخن گُفتِ پیغمبر است
گواهی دهم این سخن راز اوست                    تو گویی دو گوشم بَر آواز اوست
منم  بنده ی اهل بیت نبی                            ستاینده ی خاکِ پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای                        به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید، گناه من است                     چنین است و این دین و راه من است
بر  این زادم و هم بر این بگذرم                       چنان دان که خاک پی حیدرم
هر آنکس که در جانش بغض علیست               از او خوارتر در جهان زار کیست؟
نباشد جز   از  بی  پدر دشمنش!                   که ایزد به آتش بسوزد تنش!
 
 

فردوسی شیرین سخن در سن 80 سالگی در کمال غربت و تنگدستی، در روزی که محمود از کرده خویش پشیمان شده و برایش صله ای فرستاده بود، چشم از جهان فرو بست، او را به جرم شیعه بودن (که گناه نا بخشودنی از گذشته تا حال است) نگذاشتند که در قبرستان مسلمانان دفن شود، حکیم را در باغی که مِلک او بود، بر دروازه ی رزان طوس به خاک سپردند، اما مزارش همواره مورد توجه ایران دوستان و شعرا بوده، تا در سال 1313 شمسی ، بنای سنگی بر مزارش نصب کردند و اینک آرامگاه او آرام جان دوستداران شعر و ادب پارسی وافتخار ایرانیان است.
چقدر زیباست جمع این دو بیت، روحش شاد که پس از هزار و اندی سال هنوز مایه افتخار شیعیان و ایرانیان است.
 
منم بنده ی اهل بیت نبی                        ستاینده ی خاکِ پای وصی

چو ایران نباشد تن من مباد                       در این بوم و بر زنده یک تن مباد 

 

پی  نوشت: 

روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند. ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد. یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید. دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود. مرد اول به دومی گفت: قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافی است از تو سریعتر بدوم... 

 

پی عکس نوشت: 

«سری دوم» از عکس های «نگاه اول» رو هم به زودی تقدیم می کنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
میلاد جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ

شنیدی میگه : همه چی ارومه من چقد خوشحالم

حالا حکایت ماست

حالا باید بگم : وب مهدی عالیه من چقد حال میکنممممم

سلام بر برادر گلم میلاد
خوشحالم که بهم سر میرنی. خدا رو شکر که تو این وبلاگستان حداقل هایی پیدا میشن که دین و عقایدشون (اسلان ناب شیعی مون) رو به پای و به خاطر شرایط کثیف و سراسر س.ی.ا.س.ی امروز هنوز حفظ کردن. یعنی به خاطر بی-دینی و بد-دینی یه مشت دین-نما که دین و دنیای مردم را به بازی گرفته اند به عرصه ی لج و لج بازی و قیاس و ... نیافتاده اند و دین و عقاید خودشون رو حفظ کردن.
دلم خیلی پره میلاد جان. دلم خیلی درد داره میلاد جان. داداش گلم! وقتی میبینم تو این بلاگستان از هر موضوعی و حرقی و بحثی سخن به میون میاد اما از مهدی (عج) و علی (ع) و زهرا (س) و اهل بیت پیامبر حرفی زده نمیشه یا اگر هم زده میشه طرفداری نداره و حتی گاهی برخی جاها بعضی دوستان که اصلا انتظارش رو ندارم سر به عداوت و سخره گرفتن این عقاید میگذارن دیگه دیوونه میشم
خداوند هر چه زودتر ریش و ریشه این مسلمان نماها رو بخشکونه که به نام اسلام و با اعمال و رفتار و گفتارشون چنان تیشه ای و گندی به ریشه ی اعتقادات مردم زدن که هیچ به ظاهر دشمنی نمی تونست این کار رو به این سرعت انجام بده.
اللهم عجل لولیک الفرج

میلاد جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ

چه حالی میده هی تند تند اینجا اول شی بعد از مدت ها

اول و آخر تو این وبلاگ خودتی میلاد جان و خصوصا تو پست هایی از این دست که گویا طرفداری هم نداره (پاسخ کامنت قبل). اما من هستم و خواهم بود به مدد مولایم امیر مومنان علی (ع) و صاحب العصر و الزمان مهدی موعود (عج) و به مدد فرزندان پاک و مطهر زهرای مرضیه (س)

خدیجه زائر جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ http://480209.persianblog.ir

سلام
خوش اومدی پسر گل با دستای پر...........خوشحالم که دوباره اینجا رونق گرفته........

میلاد شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

اشکال نداره مهدی جان

بزار کسی خوشش نیاد

من که خورده به ادم هایی که بطن این عزیزانو نمیشناسم خرده نمیگیرم چون به قول خودت یه مشت ادم مسلمان نما چنان تیشه به ریشه این عزیزان زدن که فقط از در و دیوار متاسفانه دری وری میشنوم در مورد این عزیزان

اخه خیلی خیلی جالبه مهدی جان،طرف عاشق مولاناست ، کلی ذوق میکنه از مولانا حرف میزنه ولی یادش میره این بنده بی نظیر خدا وقتی از این شعور عاشقاانه میگه همش از آقامون محمد میگه و تازه با صراحت تمام تو یکی از ابیاتش میگه من هر آنچه دارم از نوری است که مولا علی در دلم کاشته
بعد که اینارو بهش میگی طرف میخنده میگه ساختگیه

یا از اون ورم دیدم که انقدر خشک مذهبه که مولانا رو تکفیر میکنه بعد که میگی مولانا کسی که شعر کجایید شهیدان خدایی رو برای امام حسین سروده که همیشه ذکر لبامونه ، بعد طرف میگه با تعجب میگه مولانا سروده ؟

چی بگمممممممممممم مهدی

مثلا یادته در مورد پست علامه جعفری
کی ایشونو میشناسه ؟ کی میدونه که چقدر عالم بوده ؟

در مورد همین پستت یادش بخیر تو ایام عید با یه بنده خدایی صحبت میکردم میگفت فردوسی هم از اهل سنت بوده
بعد گفتم کجای تاریخ چنین حرفی زده
تا اونجایی که من میدونم فردوسی از شیعیان خاص علی بوده و تو تاریخم خیلی اومده
بعد میگفت تو ماهواره اقایی که اهل ادب و شعر این چیزها بوده با کلی استدلال بیان کرده

خنده ت نمیگیره ؟؟؟؟؟؟؟ چی بگم به این جماعت که هرجا به نفعشون به اون سمت تمایل پیدا میکنن بدون اینکه ذره ایی بگردن و تحقیق کنن

غصه نخورررر مهدی جان

من که پایتم شدید ، هروقتم از این پست ها بنویسی با جون و دل میخونم چون به دلم میشنه چون از دلمه

تازه کلیم دیروز با شعری که از فردوسی نوشت حال کردمممممم

پس هیچوقت مایوس نشو از راهت

فقط میدونم باید مثل علامه جعفری عمل کرد
میدونی مهدی حُسن کار علامه به این بود که کتب و دانش غرب هم کاملا مطالعه کرده بودن و وقتی بحث میشد اول از زبون خودشون بهشون نزدیک میشد و بعد حرف از عرفان و فلسفه اسلام میزد دقیقا کاری که امام رضا تو مناظرات مشهورشون انجام میداده

دلم میگه راه وارد شدن به دل ادم ها همینه،اینکه اول از دل خودشون نزدیک بشیم بعد تو نقطه عطفی که باهم یکی هستیم اونجا حرف دلمونو بزنیم

البته مشخصا بازم مخالف زیاد خواهد داشت

توکل به خدا اقا مهدی گل

انشاالله که یوسف زهرا بیاد و دل های هممون با نور عشق معرفت بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد