قلقلی... شایدم... فلفلی

و یادمان باشد که زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست... ساعت بعد حساب داریم...

قلقلی... شایدم... فلفلی

و یادمان باشد که زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست... ساعت بعد حساب داریم...

خیلی خیلی جدی... و یه کمی هم... طنز و تفریح ...!!

الف) آیا غدیر ...!؟ 

این داستان رو بخونید جالبه:

یادش بخیر تابستون یکی از دوستان صمیمیم از تهران با خانوادش اومده بودن مشهد چند روزی خونمون موندنو کارایی که مشهد داشتنو انجام دادن و بعد از چند روز تصمیم گرفتن برگردن شهرشون و حدودا ساعت 11 صبح بود که زدن به جاده و رفتن.
بعد از یک ساعت بهش زنگ زدم گفتم کجایی گفت حدودا 50 کیلومتر از شهر خارج شدم و دارم میرم به طرف تهران و ان شاالله فردا به تهران می رسیم منم بهش گفتم همین الان برگرد که کار مهمی باهات دارم.
گفت چه کار مهمیه مگه؟ گفتم خیلی مهمه تو فقط برگرد تا بهت بگم، گفت خب تلفنی بگو اخه هوا خیلی گرمه و حوصله برگشتن ندارم در ضمن تهران کارای مهمی دارم که باید بهشون فردا رسیدگی کنم. منم گفتم نه نمیشه همین الان برگرد گفت خب بعدا بگو منم پامو کرده بودم توی یه کفشو می گفتم نه نمیشه باید برگردی اون بی چاره هم توی اون هوای گرم با ماشین بدون کولرو مدل پایینش دوباره برگشت و اومد خونمون وقتی منو دید خیلی مشتاق بود که این کار بزرگ بهش بگم و منم با همه وجودم بهش گفتم دوستت دارم.
ولی نمی دونم چرا مثل دیوونه ها نیگام کرد و با نهایت عصبانیت بهم گفت: همین؟ منم گفتم: اره! گفت: تو که قبلا هم بهم اینو گفته بودی؟
گفتم خب الان رسمی تر گفتم دیگه!
خیلی ناراحت شد که این همه راه کشوندمش تا فقط بهش بگم دوست دارم. خانوادش که می خواستن منو خفه کنن ولی باور کنید دوست داشتم جلوی همه بهش بگم دوست دارم.
واسه هرکسی این جریانو تعریف کردم بهم گفت: کارت اشتباه و از عقل به دور بوده نظر شما چیه؟
آره اگه حقیقت و بخواید هیچ عقل سالمی اینو قبول نمی کنه که من این دوستم و خانوادشو توی این گرما اذیت کنم تا فقط بهش بگم دوست دارم
پس چطور حرف برادران اهل سنت رو باور کنیم که می گن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم 120 هزار نفر و توی صحرا و زیر نور افتاب سه روز نگه داشت و اخرش به حضرت علی علیه السلام فرمود: علی جان من تو رو دوست دارم؟؟؟؟؟؟؟
و علی أبن أبی طالب دوست من است !!!!!
من که عقلم قبول نمی کنه! 
 
ب) ارزش واقعی انسان...
علامه محمد تقی جعفری (رحمة ­الله­ علیه) می­فرمودند
 
عده­ ای از جامعه­ شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست». برای سنجش ارزش خیلی از موجودات معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ی آن است. اما معیار ارزش انسانها در چیست. هر کدام از جامعه شناس­ها صحبت­هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند. بعد گفتند: وقتی نوبت به بنده رسید گفتم: اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناس­ها صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ چیزی است که دوست می­دارد». وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­ السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .
حضرت علامه در ادامه می­فرمودند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ارزش است! اینجاست که ارزش «ثار الله» معلوم می­شود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ی خدای متعال است.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة المعصومین علیهم السلام  
 
بخش شوخی و تفریحی در ادامه ی مطلب...
ادامه مطلب ...

سرای پاکی و سرور ...

به نام خداوند همه مهر، مهر ورز 

در کوی حیدر، در «مهر باران»   شرط است پاکی بر جمله یاران،

راهی ندارد آلوده دامن تنها و تنها ، پرهیزکاران  

 

 بیاموزیم و آموزش دهیم خطابه ی سراسر سرور غدیر خم را ...

(لینک خطابه ی زیبای غدیر خم)  

 

جهت مطالعه بهتر، لطفا ابتدا فایل عکس های زیر را
در سایز واقعی خود دانلود کنید!
 

 

به زلال آب و روشنای آیینه...

 

خانه فاطمه و علی علیهما السلام خانه پاکی و صفا بود؛
خانه ای به لطافت رودها و به آبی آسمان ها؛
آن خانه در روزی مثل امروزها، از شور و شادمانی پر شده بود؛
عطر دومین نوزاد آسمانی در خانه دختر پیامبر پیچیده بود؛
خداوند به امام حسن علیه السلام برادری هدیه داده بود که او را حسین نامیدند؛
همه و همه از این هدیه بزرگ خدا، شادمان بودند؛

سالها گذشت و باز در همین روزها خانه امام حسین علیه السلام روشن شد به نور کودکی به نام علی
گویی می خواست تولدش در کنار میلاد پدر و عمویش باشد تا همیشه نامشان در کنار هم باشد  

زخم عشق...

  

یک روز گرم تابستانی بود. پسر کوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شرجه رفت. 

مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی معصومانه ی کودکش لذت می برد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کند. 

مادر وحشت زده به سوی دریاچه دوید و فریاد زنان پسرش را صدا می زد. پسر سرش را برگرداند، ولی دیگر دیر شده بود...

ادامه مطلب ...

... سرزمین دانایی (2)

  

سلام 

یادتونه چند وقت پیش براتون گفتم که تو یه مسابقه-مستند تلویزیونی شرکت کرده بودیم و خیلی خیلی حال داد و اینا... 

البته قول داده بودم و قرار بود، براتون از کم و کیفش و خاطرات و مخاطرات فراوونش بنویسم... 

اما بعد نظرم عوض شد... چرا...!؟ آخه دیدم از جذابیتش به وقت دیدن کم میشه و بهتره که خودتون بعدا ببینیدش و به من و ما و کارام و کارامون بخندید و یا گریه کنید  

... حالا هم اومدم بگم که دیدن این سری مسابقه ی بسیار مهیج و بدیع رو از دست ندید چون قراره از 5 شنبه همین هفته ساعت 9:30 پخشش شروع بشه 

کار قشنگیه و براش یه تیم 40-50 نفره، شبانه روز از جون و دل زحمت کشیدن و وقت گذاشتن که از همین جا به همشون (آقای ابوطالب عزیز، مهندس حسینی و ایمانی عزیز، آقای تقی زاده ی عزیز، آقای مهدی خانی عزیز، خانم ابراری عزیز و بقیه ی عوامل که به خاطر کندیِ ذهن، اسماشون رو درست و کامل یادم نمیاد خصوصا فیلمبردار پرتابل گروه ما، آقا فریدونِ گُل، که خیلی به از شما نباشه، یار و همراه خوبی بود) خداقوتی می گم و سلامتی رو براشون آرزو می کنم. 

 

... خلاصه اینکه: 

1- ما تو سری 15 ام این مسابقه شرکت کرده بودیم و تو لوکیشن دومش (بهشهر)، پس حالا حالاها مونده تا پخش مسابقه ی ما 

2- اگر خواستید اطلاعات بیشتری از این مسابقه-مستند و شرایط شرکت در اون به دست بیارید به اینجا مراجعه کنید

3- اینم یه سری از عکس های مسابقه که فعلا از خود سایت سرزمین دانایی گرفتم و  تو 2-3 تاش گروه ما هم هستند: 

ادامه مطلب ...