سلمان پارسی که رحمت خدا بر او باد، میگوید: وقتی که پیامبر (ص) در شان علی (ع) فرمود: من شهر علم هستم و علی، دروازه آن شهر است، منافقان در مورد علی (ع) حسادت شدید ورزیدند و بین خود توطئه کردند تا علی (ع) را در همین مورد (علم) به نظر واهی خودشان، درمانده کنند.
توطئه آنها این بود که چندنفر هرکدام جداگانه نزد علی (ع) بروند و سوال کنند: علم بهتر است با ثروت؟ گفتند: اگر وی در پاسخ هر کدام یکسان پاسخ گفت، میفهمیم که علم او اندک است و اگر پاسخ هرکدام را بهگونهای داد که با پاسخهای دیگر تفاوت داشت، دیگر در این راستا راهی برای عیبتراشی و انتقاد از او نداریم.
این توطئه به این ترتیب اجرا شد که یکییکی آمدند و هرکدام جداگانه از آن حضرت سوال کردند...
ادامه مطلب ...سلام اهالی گل بلاگ آباد
امشب چهار پنج تا حکایت پندآموز براتون گذاشتم که امیدوارم خوشتون بیاد و تکراری نباشه براتون. انشاءاله قول میدم از دفعات بعد از خودم و تراوشات ذهنی خودم بنویسم و خاطره بازی و طنازی بنمایم. راستش خودم هم زیاد از کپی برداری و تکراری بازی بدم میاد. اما چون بنا به اظهار وجود بود دیگه چاره ای نداشتم. بازم به بزرگواری خودتون بر من ببخشایید.
و اما...
ادامه مطلب ...سلام بر اهالی گل بلاگ آباد
راستش هنوز دست و دلم میلرزه برا نوشتن یه پست جدید و کاملا بدیع و خودجوش! میترسم از همین اولی گند بزنم و همین یه مشتری رو هم از دست بدم
. بنابراین با یه پست خاطره انگیز و شاید تکراری برای بسیاری از شماها شروع کردم
. بیشتر جنبه جمع آوری داره ولی خودم خیلی خیلی خیلی دوستش دارم
و هیچ وقت از دیدن و خوندن و مرورش خسته نمی شم
. امیدوارم شما هم خوشتون بیاد و تکراری بودنش رو به بزرگی خودتون ببخشید
.
این پست ناچیز رو با نهایت افتخار تقدیم می کنم به کیامهر عزیز
اگه حوصله کردید و قابل دونستید ادامه ی مطلب رو هم تا تهش بخونید
(ماخذ: ایمیل های واصله، تابناک، وبلاگ آباد و ...)
بسم ا..
بازگرد ای خاطرات کودکی
برسوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند